طاهری؛ علی
شهید بزرگوار، «علی طاهری» در یکی از روزهای مردادماه 1338 در شهر تهران و در خانوادهای اصیل و متدین، دیده به جهان گشود و دوران کودکی را در آرامش کودکانه سپری کرد.با ورود به دبستان، از همانابتدا تلاش زیادی از خود نشان داد و با بهرۀ هوشی بالایی که داشت، سالهای تحصیلش را بهسرعت و با موفقیت کامل به عنوان دانشآموز ممتاز پشت سر گذاشت. او با عضویت در «مکتب القرآن»، از اعضای فعال آن بود و تلاش چشمگیری در جهت ادامة برپایی این مکتب داشت.
جلسات قرآن شبها تشکیل میشد و علی اصرار داشت که جلسات قرآن در خانة خودشان تشکیل شود تا مبادا عدم امکان مالی دوستانش در مکتب القرآن، مانع تشکیل جلسات گردد. تا این که بالأخره دستگاه ساواک، مکتب القرآن را بست اما ندای قرآن و رهنمودهایش در دل اعضا بسته نشد؛ همچنانکه علی هم از پای نیفتاده و بر تلاشش در راه محو باطل افزود. لذا برای ادامة مبارزات، به عضویت «هیأت متوسلین به علی ابن الحسین(ع)» درآمد.
با شروع جنگ، روح تلاشگر علی که لبریز از کینۀ دشمن بود متوجه جبههها شد. علی با کمک جهاد، شهرکی برای مهاجران جنگ دست و پا کرد. تلاش و ایثار او، برای همۀ مهاجران دلگرمی میآورد. مدتی هم در واحدهای خدمات فنی پشت جبهه فعالیت کرد. در تلاش او آنقدر خلوص وجود داشت که که در تمام مراحل، رشد او احساس میشد. همۀ یاران و همسنگرانش میگویند که علی، عارفانه در تحول بود؛ تحولی الی الله.شهید علی طاهری در آخرین ماههای عمر کوتاه و پُرتحرکش، در ستاد پشتیبانی مناطق جنگی و در زمینة تدارکات جبههها خدمت میکرد، اما دلش در جبهه بود. در آن اواخر دیگر اشتیاق او برای حضور در خطوط مقدم،بیش از پیش شده بود؛ انگار که میدانست چه خواهد شد. علی در جبهه دائم در تلاش و فعالیت بود و به ماشینهای جنگی زیر بارش گلوله، سوخت میرساند.
به دنبال این فعالیتها بود که در تاریخ 07/01/61 وقتی میخواست به بولدوزری که زیر بارش گلولههای خصم بود سوخت برساند، خمپارهای به نزدیک او اصابت میکند و علی، این عاشق دلباختۀ حق، با ترکش خمپاره خرقۀ تن را وانهاده و جان عاشقش را به الله میسپارد و در پرتو انوار الهی به آرامش میرسد.