چاپ این صفحه

آرزویی که محقق شد

سال 61 توفیق پیدا کردم به عنوان نیروی بسیجی با لشکر 19 فجر به مناطق جنگی اعزام شوم یادم هست عملیات محرم بود شب عملیات که شروع شد؛ صبح روز عملیات ما را به منطقه ای بردند که خاکریز نداشت. عراقی ها با تک تیرانداز تک تک نیروهایمان را می زدنند. چند ساعتی که گذشت یک راننده لودری آمد و شروع کرد به خاکریز زدن. خاکریز را که لودر شروع کرد ما توانستیم پشت این خاکریز مستقر شویم و عراقی ها نتوانند با تک تیرانداز ما را بزنند. این صحنه را که دیدم  به خودم گفتم می شد که من هم راننده لودر می شدم و برای رزمندگان خاکریز و جان پناه می زدم. آن موقع بود که ارزش کار  در مهندسی رزمی را می فهمیدم، که در جایی که رزمندگان روی زمین موضع گرفته اند تا از گلوله های تیربار دشمن در امان باشند، یک راننده لودر بر روی تلی از آهن و در ارتفاع سه متری شجاعانه و نترس خاکریز می زند تا رزمنذگان در پناه آن از خودشان دفاع کنند. گفتم چه می شدکه من وارد جهاد بشوم و بتوانم در مهندسی رزمی کار کنم. بعدها خداوند این توفیق را عنایت کرد از طریق جهاد سازندگی شهرستان کازرون وارد جهاد فارس در آبادان شوم و بخاط این توفیق خدا را سپاسگزارم.

 

 

راوی: عبدعلی دهقان

اشتراک این مطلب