اشاره | محسن آقاخانی جزو اولین نیروهای جهاد سازندگی است که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، پای در مسیر گذاشت. او پیش از انقلاب نیز حضور در اردوی عمران ملی را تجربه کرده بود. در همان روزهای نخست انقلاب، همراه با جهادیها در مشهد به درو کردن گندم و فعالیتهای عمرانی و روستایی پرداخت. آقاخانی در آن زمان از رشتهی مهندسی مکانیک از دانشگاه مازندران فارغالتحصیل شده و تعهد خدمت به آموزشوپرورش داشت؛ حتی حکم ریاست یک هنرستان به نام او صادر شده بود. در همین ایام همکاری با جهادخراسان، پیش از وقوع جنگ، تعمیرگاه کوچکی برای پشتیبانی ماشینآلات جهاد در قاسمآباد مشهد راهاندازی کرده بود.
با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹، راه دیگری برای خود برگزید. با نامهای از آموزشوپرورش به جهاد خراسان مأمور شد تا تنها برای ۴۵ روز مأمور جبهه شود؛ مأموریتی که نه ۴۵ روز، بلکه ۸ سال تمام به طول انجامید و با تمدیدهای پیاپی در نهایت 20 سال ادامه یافت.
ابتدا در بهشتآباد خوزستان تعمیرگاهی دایر کرده بود و تا عملیات رمضان همراه شهید ساجدی در شوش، سوسنگرد، پاسگاه زید و محورهای دیگر فعالیت داشت. پس از انتقال شهید ساجدی به قرارگاه نجف، آقاخانی نیز به بخش لجستیک قرارگاه پیوست.
بعدها به دفتر مرکزی جهاد سازندگی منتقل شد. در آزمون اولین دورهی ارشد دانشگاه «تربیت مدرس» پذیرفته شد اما به این دوره وارد نشد. کمی بعدتر پس از پایان جنگ در نخستین دورهی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر حضور یافت و به عنوان یکی از اولین فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مهندسی صنایع کشور از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
آقاخانی، در گفتوگوی زیر، ابعاد دیگری از ماهیت جهادسازندگی، و نقش و فعالیت آن در جنگ را تبیین کرده است.
* * * * * * *
بهعنوان سوال نخست که جهاد سازندگی چه بود و چرا اینچنین کارآمد شد و هیچگاه مشابه آن تکرار نشد؟
به نظرم باید گفت پاسخ در یک کلمه خلاصه میشود: عشق و علاقه. همانگونه که امروز نیز هرجا حرکتی مردمی و خودجوش شکل میگیرد، ریشه در عشق و علاقه دارد. آنچه موجب شد بچهها گرد هم آیند، تکلیف شرعی واطاعت از امر ولی وفقیه بود؛ همان فرمان حضرت امام (ره) که فرمودند: «بروید و مملکتتان را بسازید.»
من خود پیش از انقلاب در دانشگاه فعالیتهای سیاسی داشتم و در سالهای ۱۳۵۴، ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ بسیار فعال بودم. به جلسات مختلف، از محافل بهائیت گرفته تا انجمن حجتیه و…میرفتم. پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ نیز، با همین بچهها بحثها و گفتوگوهای زیادی داشتم. اکثر هماتاقیهای من یا اعدام شدند یا به شهادت رسیدند. سطح سیاسی آنها بسیار بالا بود.
به باور من، آنچه نخ تسبیح و رشتهی اتصال بچهها شد، همان تکلیف شرعی و ولایتمداری بود. نیروها با هر تخصصی به میدان میآمدند؛ چه متخصص بزرگ و چه فردی بیتجربه، چه تحصیلکرده و چه بیسواد، همه با عشق و علاقه جمع میشدند. برخی تابآورتر بودند و بیشتر میماندند؛ یکی شش ماه و دیگری بیست سال.
ما بر پایهی همان احساس دینی و بدهکاری به نظام حرکت میکردیم. دنبال دنیا نبودیم و چیزی برای خود نمیخواستیم. در طول سی سالی که در دولت خدمت کردم، هرگز در پی منفعت مالی نبودم، زندگیام در حد یک کارمند ساده میگذشت؛ حتی زمانی که مدیرکل و مدیر عامل بودم.
اعتقاد من این است که آنچه ما را گرد هم جمع کرد، همان عشق، ایثار و ولایتپذیری بود. امروز نیز میبینم جوانانی که در گروههای مختلف جهادی فعال هستند، همه با همان روحیهی عشق به ولایت و تکلیف شرعی حرکت میکنند. فرزندان خود من نیز در همین مسیر فعالاند.
به باور من، آنچه فرهنگ جهادی را تقویت میکند، تنها عمل و کردار و رفتار است. هرچه حلقهی اعتقاد، عشق به ولایت و تکلیف شرعی تقویت شود، جهاد سازندگی پر و بال بیشتری خواهد گرفت.
به نظر شما، شرایط حال حاضر، با گذشته یکی است؟ یعنی از همان روشها میتوان برای کار جهادی امروز هم بهره گرفت؟
امروز باید گفت که آرایش صحنه تغییر کرده و اوضاع حتی با دو سال گذشته کاملاً متفاوت است. حالا آیا میتوان از تجربهی جهاد استفاده کرد؟ بهنظر من بله.در این مسیر ماهیتشناسی جهاد بسیار مؤثر است. بهویژه در انسجامبخشی به مردم که یکی از کارهای فوقالعادهی جهاد بود. اکنون باید اندیشید که در این شرایط جدید، آیا میتوانیم صرفاً از تجربههای گذشته استفاده کنیم یا نیازمند طراحیهای تازه نیز هستیم.
بخش نخست این است که ما باید گذشته خودمان را تبیین کنیم. یعنی باید به نسل امروز برسانیم که آن بچههایی که آمدند و این همه ایثار، فداکاری و رشادت به خرج دادند، در شرایطی بودند که هشت سال جنگ تمامعیار بر کشور تحمیل شد. این اتفاقات بزرگ و این دستاوردها بهسادگی به دست نیامده است؛ برای آن خون دادهایم و باید به هر قیمتی که شده آن را حفظ کنیم. درست است که امروز این درخت تنومند آسیبهایی دیده و برخی شاخههایش آفت گرفته، اما اصل درخت استوار است و باید حفظ شود. چگونگی حفظ آن نیز تنها در تداوم همان راه معنا پیدا میکند؛ آنهم در قالب تشکلهای مردمی بود. زیرا سیستمهای دولتی امروز کمتر اجازهی ورود میدهند و این وظیفهی مردم است که بیایند، در صحنه حاضر شوند و کار را ادامه دهند.
بخش دوم به امر به معروف و نهی از منکر بازمیگردد. این وظیفه فقط محدود به موضوعاتی مانند حجاب نیست؛ اینها شاید ده درصد مسئله باشد. نود درصد اصل ماجرا به معیشت، اقتصاد و توسعه کشور مربوط است. مقابله با افراد ناکارآمد و نفوذی که در سیستم رخنه کردهاند، از تکالیف جدی ماست. چنین رویکردی در جهاد بارها تجربه شد و امروز هم ضرورت دارد. نسلی که از جنگ بیرون آمد و اکنون سکاندار بسیاری از بنگاههای اقتصادی است، اگر درست عمل نکند، فاجعه میآفریند. رسالت ما این است که بچههای جهاد در این عرصه ورود کنند.
ما میتوانیم همانطور که در ابتدای انقلاب تحت عنوان «جهاد سازندگی» آغاز شد و تا امروز ادامه یافت، اکنون هم با همان شدت و همان قوت راه را ادامه بدهیم. آن زمان در روستاها سازندگی میکردیم، امروز شاید شکل کار تغییر کرده باشد. آن روزها در جنگهای زمینی شرکت میکردیم، امروز جنگها در حوزهی الکترونیک، رسانه، مجازی و هوافضاست.
توضیح: متن فوق، پیش از انتشار توسط کانون سنگرسازان بیسنگر در اختیار تارنمای جامعه خبری تحلیلی الف {اینجا} قرار گرفته است.
انتهای پیام/







یک پاسخ
بنام خدا
با شیوه جهادی می توان به همه اهداف مقدس انقلاب و نظام اسلامی دست یافت . صدور انقلاب اسلامی به همین معنی است. شیوه جهادی نقطه مقابل لیبرال دمکراسی غرب قرار دارد. شیوه جهادی منبعث از مکتب توحیدی و اسلامی در مقابل سرمایه داری شرک آلود فاسد غربی است.
شیوه جهادی به معنی کار برای رضایت الهی و خدمت به مستضعفان جهت رسیدن به مقام تقرب الی الله است. شیوه جهادی با تلاش مقدس در حد بذل مال و جان مفهوم یافته است. البته دست خداوند با جماعت است. به همین جهت شیوه جهادی مردمی و ضد انحصاری است.
با شیوه جهادی می توان به مقابله با نظام سلطه جهانی برخاست. امروزه قرارگاه سازندگی خاتم ص و موسسه جهاد نصر وظیفه مند هستند که شیوه جهادی را در پیش گیرند. پرچم مقدس همه با هم جهاد سازندگی را به اهتزاز درآورند. ان شاءالله