به گزارش سنگرسازان بیسنگر؛ مجموعه بیانات رهبر فرزانه انقلاب، از 5 روز پس از انتصاب به رهبری تا امروز، درباره جهاد سازندگی به قرار زیر است:
جهاد سازندگی از جمله دستگاههایی است که بیش از همه، ما را به یاد امام عزیزمان میاندازد. چهقدر ایشان به این مجموعهی جوان و انقلابی و بااخلاص و کارآمد اهمیت میدادند، و چهقدر لذت میبردند وقتی میشنیدند جهاد سازندگی موفقیتهایی را در جبههی جنگ و مناطق دورافتادهی روستایی به دست آورده است. آن دل بزرگ، از دیدن این همه تلاش، پُر از امید و شادی میشد. تیزبینی و روشننگری و تشخیص آن عزیز، درست و بجا بود و میدانست این مجموعه که از عناصر مؤمن و انقلابی و جوان و فعال و کارآمد و باسواد تشکیل یافته است، تا چه اندازه میتواند برای کشور مفید باشد…
بنده بحمدالله همیشه پشتیبان جهاد سازندگى بودم، بعد از این هم بدون هیچگونه تردید و تأمّلى از جهاد سازندگى پشتیبانى خواهم کرد. و حرکت را، ابتکار را -مخصوصاً ابتکار را- [بیشتر کنید]. من کمبود امروز در فضاى جامعهمان را کمبود ابتکارها میدانم؛ نه اینکه ابتکار نداریم؛ چرا، الحمدلله ابتکار زیاد است؛ لیکن آنچه ما را نجات میدهد ابتکار است. راههاى جدید را، راههاى میانبُر را پیدا کنید تا بتوانیم خودمان را به این قافلهاى که در زمینههاى مادّى از ما جلو است برسانیم و از آن بگذریم؛ اگر ما خودمان را به قافلهی توسعهی جهانى رساندیم و از لحاظ توسعه و عمران و آبادى توانستیم جلو برویم، از همهی دنیا بهتر خواهیم بود؛ چون یک چیزى ما داریم که آنها ندارند و آن توکّل ما و ایمان ما و معرفت ما است.
خداوند انشاءالله که به شماها توفیق بدهد و عمر بدهد و انشاءالله همواره شماها را مشمول تأییدات و تفضّلات خودش قرار بدهد و انشاءالله که همیشه شماها مایه و پایه و پیشقراول توسعه و حرکت اساسى انقلابى در کشور باشید..۱۳۶۸/۰۳/۲۰
در زمینهی روستاها، جهاد سازندگی میتواند نقش خیلی زیادی داشته باشد. در این منطقه، روستاهای فراوان و البته محرومی وجود دارد. منطقه هم منطقهی عشایری است و عشایر، مردم بلندنظری هستند که کمتر مراجعه میکنند و کمتر درخواست مینمایند؛ لیکن نیازمندند و باید نیازمندیهایشان را کشف کرد و برای رفعش اقدام نمود... همهی ملت ایران در شرق و غرب کشور، در استانهای این منطقه، در استانهای دیگر، در شهرها و در روستاها، آستینها را بالا زدند، برای اینکه کشورشان را آباد کنند. جوانان – مخصوصاً بچهها که از گذشته یادشان نیست و خبر ندارند – بدانند که در گذشته، نوکران امریکا بر این مملکت حکومت میکردند و نگذاشتند این کشور آباد بشود؛ اما حالا مملکت متعلق به مردم و دست خود آنهاست. همه باید برای آبادی کشور انشاءاللَّه زحمت بکشند. دولت، دستگاههای دولتی، جهاد سازندگی و دیگر مسؤولان مشغولند، تا انشاءاللَّه کشور را آباد کنند و آباد هم خواهد شد.۱۳۶۹/۱۰/۱۲
از جهادگران عزیز که از نقاط مختلف کشور تشریف آوردید و این برادران جهادگر در این نهاد بابرکت و ماندگار و حقیقتاً هدیهى خداى متعال به مردم این کشور ــ که جهاد حقّاً یکى از برکات خدا در این کشور است ــ هم در دوران جنگ، هم در دوران بیرون از جنگ، مجاهدات بسیار ذىقیمتى را انجام دادند و امیدواریم موفّق باشند و خدماتشان و مجاهداتشان براى این ملّت بزرگ و شایستهى خدمت، همواره ادامه و استمرار پیدا کند.۱۳۷۰/۰۳/۲۸
جهاد سازندگی به حقیقت یکی از زادههای انقلاب است و برکات آن در جنگ و صلح، در دفاع و در سازندگی، برای همه مشهود بود. امیدواریم که روزبهروز این نهاد مقدّس، هم از لحاظ تلاشِ کاری و هم از لحاظ جهتگیرىِ انقلابی و ایمانی، تقویت شود. این نهاد، گُلی است که بر تنه برومند نهال انقلاب روییده است و انشاءالله که این گُل، همیشه با طراوت بماند و به مردم فایده ببخشد.۱۳۷۲/۰۴/۲۳
اوایل انقلاب در زمان ریاست جمهوری بنده، صحبت شد که چطور است این سدها را بدهیم مهندسان خودمان بسازند. بعضیها فریاد برآوردند که آقا مگر میشود؟! بعد اتّفاقاً من برای کاری به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگی مرا بردند و یک سیلوی عظیم چهل، پنجاه هزار تنی را به من نشان دادند، که خودشان ساخته بودند. سیلو – آنطور که من شنیدهام – جزو کارهای نسبتاً پیچیده در زمینههای معماری است. در گذشته هم سیلوهای ایران را روسها میساختند. رژیم، گندم را از امریکاییها میگرفت؛ سیلوهایش را روسها میساختند! اصلاً مهندس ایرانی به خودش اجازه نمیداد که وارد اینگونه کارها شود. من دیدم که بچههای جهاد سازندگی و جوانان بینام و نشان – که عنوان خیلی بلندبالایی برای خودشان درست نکرده بودند – چنین چیز باعظمتی را ساختهاند. واقعاً دل من محکم شد و آمدیم دنبال کردیم. الان هم در کشور، سدها، راهها، کارهای زیربنایی عظیم، کارخانهها و نیروگاهها، ساخته شده و میشود و ما به این معنا هیچ اتّکایی به خارج نداریم.۱۳۷۷/۰۶/۱۲
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
برادران و خواهران عزیز و جهادگرانِ سرافراز و پرافتخار؛ خیلی خوش آمدید. یکی از افتخارات نظام مقدّس اسلامی این بوده است که در همه زمینههایی که به خیر و صلاح ملت و کشور مربوط میشود، طرحهای نو و سازنده و ابتکاری داشته است. مظهر این قدرتِ تصمیمگیری هم امام بزرگوار (رضواناللَّهتعالیعلیه) بود که با یک دید الهی و تدبیری خردمندانه آن خطوط اصلی را که برای اداره کشور در زیر سایه اسلام و کشاندن مسیر عمومی این ملت به سمت صلاح، لازم بود، در همان اوایل انقلاب تمهید کرد و مقدّمات آن را فراهم نمود. یکی از این تدبیرهای برجسته و ماندگار، همین «جهاد سازندگی» است.
جهاد سازندگی، یادگار ارزنده امام بزرگوار ماست. حقیقتاً شجره طیّبهای است که به دست با برکت امام بزرگوار، غرس شد و رشد کرد و میوه داد و کشور و ملت را در مراحل مختلف بهرهمند نمودند. قبل از آنکه مسأله جنگ مطرح گردد و ایران اسلامی در یک معرکه مسلّحانه وارد میدان شود، مسأله سازندگی کشور مطرح شد. کشوری که انقلاب و امام و این ملت، از دست رژیم وابسته و فاسد پهلوی تحویل گرفته بودند، یک ویرانه به تمام معنا بود. آبادانی و ثروت و ظواهر و رنگ و روغنها مربوط به شهرهای بزرگ بود؛ آن هم تا حدّی که به منافع عناصر اصلی آن رژیم ارتباط پیدا میکرد. روستاها خراب، بدون جاده و راه، بدون آب، بدون برق، بدون امکانات و بدون کار تولیدىِ به درد بخور؛ شهرها دچار انواع و اقسام اشکالات و اوضاع کشور، کلاً نابسامان!
در چنین شرایطی امام بزرگوار، جهاد سازندگی را به وجود آورد و اعلام کرد و خیل عظیم جوانان مؤمن و پُرشور، به این حرکتِ انقلابی پیوستند. معلوم بود که در این تشکیلات، آنچه لازم است، کار و ابتکار است؛ کار خستگیناپذیر و ابتکار و نوآوری برای نجات کشور. چه جوانهای باارزشی، چه انسانهای پاکیزه و نورانیای و چه صاحبان استعداد و فکری در این مجموعه، در سلک خدمتگزاران درآمدند و در راههای دور، در شهرها و روستاهای دوردست، در جاهای گرم، در جاهای سرد و شرایط زیستی نامناسب، با مشکلات زیادی فعّالیت کردند.
هنوز جنگ تحمیلی شروع نشده بود که جهاد سازندگی شهید داد. این خیلی مهمّ است. جهاد سازندگی در میدان سازندگی شهید داد؛ چون کسانی دشمنِ این بودند که انقلاب توفیق پیدا کند. میدیدند که این جوان تحصیلکرده و آگاه، یا این انسان ماهر و خدوم و زحمتکش، با سازندگی و کار خود، پایههای این نظام را مستحکم میکند؛ لذا تعدادی از این عزیزان، قبل از شروع جنگ تحمیلی، به وسیله عناصر منافق و مخالف با نظام مقدّس جمهوری اسلامی، جان خود را از دست دادند و به شهادت رسیدند. بعد هم جنگ تحمیلی شروع شد و باز جهاد سازندگی در خطوط مقدّم بود. این لقبِ پرافتخارِ «سنگرسازِ بیسنگر»، نشاندهنده خیلی از معانی است. در طول دوران جنگ، در خطوط مقدّم، در پشت جبههها و در اواسط جبههها، همه جا حضور جهاد سازندگی مشخّص بود. سنگر را شما ساختید. جاده مواصلاتی نیروها و انبارهای مهمّات را شما ساختید. تعمیرات را شما انجام دادید. کارهای بزرگ و ابتکاری را که به ذهن کسی خطور نمیکرد که کسانی بتوانند انجام دهند، شما پیشرو و مبتکر بودید. در دوره سازندگی نیز همینطور است.
بحمداللَّه در این بیست سالی که از انقلاب گذشته است، این مجموعه عظیم و این سازمان بزرگ – یعنی جهاد سازندگی – یکی از بهترین امتحانها را داده است. امروز هم بحمداللَّه وجود شما ذیقیمت و مغتنم است. باید این کارها را ادامه دهید. هم باید به سازندگی شهرها و روستاها بپردازید و هم به سازندگی انسانها مشغول شوید. در درون خودتان، مدیران لایق، اشخاص برجسته، دستهای کارآمد و مغزهای فعّال تربیت کنید. این کشور، هنوز سالهای متمادی به خدمات شما و به کار و تلاش مخلصانهتان احتیاج دارد. در این دورانی که دشمنان انقلاب، کمین گرفتهاند تا شاید بتوانند از برخی از مشکلات اقتصادی یا تعطیل بعضی از کارها، احیاناً نقطه ضعفی برای نظام، یا برای دولت و مسؤولینِ دلسوزِ خدمتگزار درست کنند، وظیفه همه و بخصوص شماست که تلاش خودتان را مضاعف کنید تا بتوانید با کار سازنده، مشکلات مردم را کم و به پیشرفت کشور کمک نمایید.
رسالت جهاد سازندگی، همچنان باقی است. نباید تصوّر کرد که جهاد سازندگی، رسالت انقلابی خود و آن مسؤولیتی را که در میان بسیاری از ارگانهای دیگر به او تشخّص میداد، از دست داده است؛ بههیچوجه اینگونه نیست. نکته اساسی این است که دستگاههای گوناگون در کشور، همه مشغول خدمتند. امروز بحمداللَّه دستگاههای دولتی بر اثر زحماتِ دولتمردانِ خدمتگزار و دلسوز، هر کدام در هر بخش، به خدمات باارزشی سرگرمند؛ لیکن نهادهایی مثل جهاد سازندگی که از انقلاب جوشیدهاند، چه خصوصیتی دارند؟ چگونه است که در درون این تشکیلات، ضمن اینکه ارزشهای اسلامی محفوظ است، تلاش فراوان و خدمتهای بزرگ در آن با دلسوزی انجام میگیرد و از لحاظ کاری هم توفیقاتِ نوآوری این مجموعهها از بقیه بخشها جلوتر و بالاتر است؟ البته بحمداللَّه امروز نوآوری در کشور، همه جا هست؛ اما شروعِ نوآوری و جرأت و جسارتِ ورود در میدان ابتکار، نکتهای است که در اوّل، در امثال جهاد و نهادهای انقلابی پدید آمد و بر محور آن حرکت شد. راز این همه چیست؟ راز همه این موفقیتها در بخشهای مختلف، تمسّک به ایمان انقلابی است؛ ایمان به حقیقت والا و درخشانی که توانست این کشور را نجات دهد. از چه چیزی نجات دهد؟ از دوران جاهلیتِ تاریکِ ذلّتبار برای ملت ایران!
خیلی از شما جوانان، دوران گذشته را به یاد نمیآورید. سختترین دوران در طول سالهای حکومت ظالمانه استبدادىِ سلطنتی برای ملت ایران، همین دوران پنجاه سال قبل از پیروزی انقلاب بود. چرا؟ چون در دورانهای گذشته، همیشه سلطنتهای استبدادی بودند، به مردم هم خیلی ظلم کردند؛ لیکن اگر حکومتهای ایران، ظالم، مستبد و بد بودند، اگر با مردم سروکاری نداشتند – که نداشتند – لااقل زیر امر دشمنان خارجی – جز در برهههای خیلی محدودی – نبودند. حکومتهایی برای خودشان بودند؛ ایرانی بودند. ولی در این دوره اخیرِ سلطنت – یعنی از اواخر قاجار و در طولِ دوران حکومت پهلوی – استبداد، دیکتاتوری، بیاعتنایی به آراءِ مردم، فساد اداری، ظلم و ستم و تبعیض و سوء استفاده دولتمردان و درباریان بیداد میکرد! – همه اینها بود و علاوه بر اینها واقعیت بسیار تلختری وجود داشت که آن تسلّط بیگانگان بود. در این کشور، ایرانی در داخل خانه خود، بایستی تملّق خارجی را میگفت! رئیس ایرانی، نظامىِ ایرانی، مدیر و وزیر ایرانی در داخل خانه خود، بایستی تملّق سفیر امریکا و سفیر انگلیس و مأموران طمّاع بیگانه را – که صدها هزار مأمور بیگانه در این کشور بودند – میگفت! باید زیر دست آنها کار میکرد! باید از آنها دستور میگرفت! باید ملاحظهی میل آنها را میکرد! این برای یک ملت، بدترین حادثه است؛ ذلّت است. یک ملت، ممکن است در دورهای فقر و مشکلات اقتصادی را قبول کند؛ اما ذلّت را قبول نمیکند. ملت ایران را ذلیل کردند! انقلاب آمد و این ملت را از ذلّت نجات داد، از وابستگی، از دستِ فساد دستگاه سلطنتی فاسد و از اختناق، نجات داد؛ ملت را آزاد کرد. ایرانی، مملکت خودش را گرفت. جوان ایرانی، مرد و زن ایرانی، مبتکر، عالم و دانشجوی ایرانی فهمید که برای خودش و با اراده خودش کار میکند. افق را روشن دید.
حقیقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامی، این حرکت عظیم را انجام داد، که هیچ کس هم خیال نمیکرد چنین چیزی اتّفاق بیفتد. بعضی از آن به اصطلاح روشنفکرانی که آن روز گاهی یک کلمه سیاسی میگفتند و دل خودشان را خوش میکردند که در میدان مبارزه کار میکنند، غایت مطلوبشان این بود که مثل اقمار شوروی سابق، مثل این کشورهای کمونیستی بیچاره آفریقا و آسیا و غیره، یا مثل کشورهایی از قبیل ترکیه و پاکستان و امثال اینها شوند! بیشتر از این به ذهنشان نمیرسید. اینکه این ملت، مستقل شود، روی پای خود بایستد، استعدادهای خود را شکوفا کند، حرف خود را خودش بزند، راه خود را خودش برگزیند، مسؤولین خود را خودش انتخاب کند، کشور را متعلّق به خود بداند و سرمایههای کشور را صرف شده در خود کشور بداند، به ذهن آنها خطور نمیکرد! این کار را انقلاب کرد. این کار به رهبری امام و به همّت این مردمی شد که ایمان داشتند. ستون این خیمه عظیم، ایمان است؛ ایمان به آن حقیقت درخشندهای که چنین معجزهای را میکند. ایمان به اسلام انقلابی و اسلام ناب محمّدی. دشمن هم این را فهمید. از روز اوّل، دشمن این را فهمید و تلاش کرد بلکه بتواند این ایمان را متزلزل کند. بیست سال است که دشمن از راههای مختلف، دائم برای ضعیف کردن ایمان مردم وارد میشود. به وسیله انقلاب، تودهنی میخورد، ولی باز از راه دیگر میآید!
عزیزان من! درست به این نکته توجّه کنید: هر دستگاه و هر مجموعهای که بتواند در درون خودش، این ایمان شاداب و پُرنشاط و فعّال و پربرکت را بیشتر حفظ کند، بیشتر به درد این ملت، به درد این مملکت و این نظام و به درد این تاریخ میخوردو شما جهادگران، از آن قبیل هستید. شما توانستید این ایمان را در درون خودتان حفظ کنید. ارزش اصلی جهاد به این است. عشق و ارادت بنده به امثال مجموعه شما به خاطر این است. ما هیچ قوم و خویشی با اشخاص نداریم. اینکه شبانه روزی نمیگذرد که من شما جهادگران را بخصوص دعا نکنم، به خاطر وجود این گوهر تابناک در درون شما و در میان شماست. این را حفظ کنید. این است که میتواند کشور را نجات دهد. این است که به این ملت، نیرو میبخشد که بتواند در مقابل فشارها مقاومت کند. فشار، زیاد است. از اوّلِ انقلاب هم فشار، زیاد بوده است؛ نه اینکه امروز خصوصیتی دارد. البته گاهی اوقات در داخل، بعضی از افراد غریبه – واقعاً باید گفت غریبه – و بیگانهصفت، حرفهایی میزنند، یا کارهایی میکنند که دشمن، تطمیع و تشجیع میشود و فشارها را زیاد میکند! گاهی هم اینطور نیست. آنچه که این دشمن را در همه ادوار مأیوس و رد کرده است، همین ایمان است. اینکه من نسبت به روزنامهها هشدار دادم و باز هم آن را تکرار میکنم، به خاطر این است. البته بحثِ همه روزنامهها نیست؛ بحثِ تعداد قلیلی از روزنامههاست. فرقی نمیکند؛ قلیل و کثیر ندارد. بعضی از این طرف و آن طرف فریاد بلند کردند که «آقا مگر شما با آزادی مطبوعات مخالفید؟ شما که گفتید ما حرف مخالف را تحمّل میکنیم!» بله؛ حالا هم میگوییم. بنده حالا هم میگویم: کسانی که نظر مخالفی دارند – در هر مسأله و در هر زمینه – مخالفت خودشان را بنویسند، بگویند، چاپ و منتشر کنند؛ کسی به آن کاری ندارد. اما فرق است بین آن کسی که نظر مخالفی دارد و این نظر مخالف را بیان میکند، با کسی که در زیر نقاب اعلامِ یک نظر مخالف، توطئه میکند و دشمنی میورزد. اگر امروز کسی از لحاظ اقتصادی در کار این دولت خدمتگزار، اخلال کند، او دشمن ماست، باید با او مقابله کنیم. دشمنی، دشمنی است. دشمنی در عرصه اقتصادی دشمنی است و باید با آن مقابله کرد. دشمنی در عرصه نظامی و دشمنی در صحنه کار امنیتی، دشمنی است و باید با آن مقابله کرد. دشمنی در عرصه کار فرهنگی هم دشمنی است.۱۳۷۷/۰۷/۱۵
کار درست و بجا، آن چیزی است که پاسخِ نیاز زمان است. امروز نیاز زمانه در درجه اوّل، هوشیاری و بیداری و آگاهی و حفظ جرأت و قدرت اقدام است؛ در آنجایی که اقدام لازم است. مسؤولان نباید از اقدام به کارهای بزرگی که برای کشور لازم است؛ بترسند. به پشتوانه و امداد مردم، به کمک این افکار عمومی و این علقه و ارتباطی که بین مردم و مسؤولان وجود دارد، میتوانند کارهای بزرگ را انجام دهند.
هرجایی که این جرأت همراه با ایمان بود، ما پیشرفت داشتهایم. نهادهای انقلابی اینگونه بودند. نهادهای انقلابی به خاطر اتّکای به نفس، به خاطر جرأت در اقدام، به خاطر توکّل به خدا، به خاطر باور به نیروی ذاتی خود، در هرجا وارد شدهاند، توانستهاند کارِ خوب انجام دهند. نیروهای مؤمنی که در میدان دفاع هشت ساله، آن همه ابتکار بهخرج دادند – چه سپاه پاسداران، چه نیروهای مؤمن ارتش، چه این بسیج عظیم مردمی – کارهای معجزهآسایی کردند. جهاد سازندگی نیز همینطور است. البته جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی ادغام شده است؛ اما توقّع و انتظار این است که همان خصوصیات مثبت و قوی، همان تکیه به نیروی ذاتی خود – که یقیناً نیروهای مؤمن و متعهد وزارت سابق کشاورزی هم از آن استقبال میکنند – همان روحیهای که جهاد سازندگی را بهوجود آورد، این وزارت جدید را – که وزارت جهاد کشاورزی است – شکل دهد تا بتواند مشکلات کشاورزی، مشکلات روستاها، مشکلات صنایع جنبی در روستاها و مشکل مهاجرت را حل کند. در همه بخشها – چه بخشهای اقتصادی، چه بخشهای فرهنگی – آن چیزی که میتواند گرهها را باز کند، حضور عناصر مؤمن، عازم، خودباور، متّکی به خدا و معتقد به مردم در رأس کار است. همینها میتوانند مشکلات اقتصادی را هم برطرف کنند. هرجا مشکلی برای ما باقی مانده، به خاطر این است که خودباوری و اتّکای به خدا و باور ایمان و محبت مردم در آنجا ضعیف شده است. مسؤولان – چه در مجلس و چه در دولت – نباید بگذارند این باورها در بخشهای فرهنگی و اقتصادی ضعیف شود.۱۳۷۹/۱۰/۱۹
در نظام جمهوری اسلامی و به برکت انقلاب اسلامی، همه تلاشها سرعت و کارایىِ مضاعفی پیدا میکند. آنچه انقلاب اسلامی به مردم ما داد، فرهنگ جهادی بود. فرهنگ جهادی در همه صحنهها و عرصهها بهکار میآید و در زمینه کارهای زیربنایىِ کشاورزی و دامداری و امثال اینها هم از اوّل انقلاب، روح و فرهنگ جهادی وارد میدان شد. بعضی از صاحبنظران درباره انقلابهای دنیا اینطور اظهار نظر کردهاند که انقلابها بعد از آنکه به پیروزی رسیدند، سیّال بودن و جوشندگی و تحرّک و پیشرفت آنها از بین میرود و به دستگاههای ایستا و بیتحرّک تبدیل میشوند. ممکن است در برخی از انقلابها همینطور باشد – ما نسبت به آنها قضاوتی نمیکنیم – اما در مورد انقلاب ما پدیدهای دیده شد که این فرضیه را از کلیّت انداخت و در اینجا غلط از آب درآمد؛ زیرا خودِ انقلاب دستگاههایی را بهوجود آورد که در ذاتشان حرکت و جوشش انقلابی و سریع و جهادی وجود داشت. یکی از دستگاهها جهاد سازندگی بود، یکی از دستگاهها سپاه بود، یکی از دستگاهها بسیج بود. اینها دستگاههایی هستند که شکل اداری و ثابت و ایستا و متحجّر و منجمد نداشتند. ولو سازماندهی و تشکیلات و نظم در اینها وجود داشت، اما همان حالت حرکت، پیشرفت و جهش که در خود انقلاب موجود بود، در اینها هم وجود داشت و ما اثرش را هم در بیرون دیدیم. در دفاعِ هشت ساله، بسیج و تحرّک مردم را دیدید. در میدان کار و سازندگی و پیشرفت، روحیه جهادی را دیدید، که البته مخصوص جهاد سازندگی هم نماند؛ این روحیه در بسیاری از دستگاهها رسوخ کرد. امروز هم شما در کمکرسانی به بم همین روحیه را مشاهده میکنید. این روحیه در همه جای دنیا نیست. مهربانی و همکاری و دلسوزی برای مصیبتدیدگان – که مربوط به همه بشر است – یک حرف است؛ اما جوشش و تحرک و نشاط و ورود در میدان، بدون هیچ ترتیب آداب، برای خدمت کردن، یک حرف دیگر است. آنچه در ایران دیده شد، این بود: همه وارد میدان شدند و تحرّک پیدا کردند. بنده در سالهای قبل از انقلاب، حوادثی مثل زلزله و سیل را از نزدیک دیده بودم. خود من رفتم امدادگری و خدمتگزاری کردم. این روحیه حرکت عمومی، این دلسوزی، این ورود در صحنه کار و ابتکار، این کمکرسانىِ انبوه، مخصوص ملتی است که دل او از حرکت جهادی گرم است و جوشش جهادی در دل او وجود دارد. این همان روحیه بسیجِ دوران دفاع مقدّس است؛ این همان روحیه سنگرسازان بیسنگرِ جهاد سازندگی است که غسل شهادت میکردند، روی بولدوزر مینشستند تا خاکریز بزنند. ما این روحیه را باید حفظ کنیم. این روحیه با کار علمی و نظم تشکیلاتی هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه اتفاقاً کار علمی را هم همین روحیه جهادی بهتر میکند.
من به شما عرض کنم؛ ما پیشرفتهای علمی و پژوهشىِ بسیار زیادی در بخشهای مختلف داشتهایم که ستون اصلی این بخشها را همین جوانان انقلابی و بچههای مؤمن تشکیل دادهاند. آنها بودند که وارد میدان شدند و بر اساس همان روحیه، بسیاری از گردنهها و عقبههای تحقیقات و کار مهمّ علمی را پیش بردند. بله؛ معنویت، دنیای انسان را هم آبادتر میکند؛ منتها دنیای سالم. آنجایی که فرهنگ جهادی نیست و فرهنگ مادّی حاکم است، هر انسانی به تنهایی خودش محور همه حوادث عالم است؛ سود را برای خود میخواهد و ضرر را از خود دفع میکند. اصل برای او این است؛ لذا تعارضها و بیاخلاقیها و بیصداقتیها و دشمنیها پیش میآید. آنجایی که حرکت و روح جهادی وجود دارد، انسان در ایمان و آرمان و خدمت به دیگران حل میشود و خود را فراموش میکند. این روحیه را باید در جامعه تقویت کرد. کشاورزی و دامداری ما هم با این روحیه رونق واقعی خود را پیدا خواهد کرد.
همانگونه که میدانید آب در کشور ما به قدر زمین نیست. معروف است که ایران کشورِ کم آبی است؛ اما اگر با عقل و تدبیر و روحیه خستگیناپذیر پیش برویم، میشود از همین آب موجود استفاده کرد. آبها را که هرز میرود، مهار کنیم. آبها را درست مصرف کنیم. در مصرف آب اسراف نکنیم. با کار علمی و مدبّرانه میشود استفاده بهینه کرد. خیلیها قبل از انقلاب به دشتهای حاصلخیز ما چشم داشتند. کسانی که از همه چیز این کشور بیگانه بودند، برای دشت قزوین و دشت مغانِ ما برنامهریزی کرده بودند؛ ما چرا نتوانیم برنامهریزی کنیم تا از این خاکهای حاصلخیز و از این زمینهای واقعاً بالاتر از قیمت مادّی استفاده کنیم؟ میشود این کارها را کرد و باید بکنیم؛ با روح جهادی ممکن است.
بعضیها اشتباه میکنند که در مقابل آرمانگرایی، واقعبینی را مطرح میکنند. در نظر اینها واقعبینی نقطه مقابل آرمانگرایی است. این خطای بزرگی است؛ چون آرمانگرایی، خودش واقعیتها را در جامعه میسازد. یک مجموعه با آرمان و دارای هدفهای بلند میتواند واقعیتها را طبق آرمان خود شکل دهد و بهوجود آورد. دنیا اینطور پیش رفته است. آرمانها را کنار بگذاریم، به بهانه واقعبینی!؟ این کمال غفلت است. آرمانگرایی بهوجود آورنده واقعیتهای شیرین و مطلوب است. وقتی یک انسان، یک مجموعه و یک ملت با مسؤولان و دستاندرکارانش پای آرمانها ایستادند و حاضر نشدند کوتاه بیایند و برایش کار کردند، چه اتّفاقی میافتد؟ واقعیتها به سمت آرمانها تغییر میکند. این خودش بزرگترین واقعیت و قانون زندگی است؛ چرا بعضی این را فراموش میکنند؟ لفظ «جهاد» در اوّلِ اسم وزارت جهاد کشاورزی معنا دارد؛ یعنی کار باید با روحیه جهادی صورت گیرد. این وزارتخانه امروز میتواند و میباید با همین روحیه وارد میدان کار شود. این کارهایی را هم که گفتند، خوب است؛ اما خیلی باید کار کرد؛ هنوز خیلی نواقص وجود دارد. بعضی از نکاتی که این کشاورز محترم در اینجا بیان کردند – چهارده، پانزده نکته درخواستی – بسیار لازم است و باید دنبال شود و وزارت جهاد کشاورزی، دولت، مسؤولان، مجلس و دیگران، همینها را تحقّق ببخشند.۱۳۸۲/۱۰/۱۴
قبل از انقلاب جزو حرفهایی که ما همیشه می زدیم، این بود که ما گندم را از امریکا می خریم و سیلوی ما را هم شوروی ها می سازند. بنده اوایل انقلاب به منطقه ی جنوب رفتم و دیدم بچه های جهاد سازندگی و مهندسان شما یک سیلوی با ظرفیت کم ساخته اند. به نظرم همان جا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازه ی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه می کند، چیز ساده یی به نظر می آید؛ اما سازه ی پیچیده یی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست کنیم. امروز ما یکی از سیلوسازهای معتبر بین المللی با ظرفیت های بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساخته ایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و کج تابىِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. بعضی ها این را به عنوان یک فاجعه در نظر می گیرند و می گویند تحریم اقتصادی پدر تکنولوژىِ ما را درمی آورد. بله، ممکن است جاده ی آسفالته را از جلوی انسان بگیرد، اما همیشه جاده ی آسفالته خوب نیست؛ گاهی هم جاده هایی که انسان به دست خودش کشیده و مسیرش را روی آن طی می کند، برای محکم کردن عضلات انسان خیلی مفیدتر است؛ گاهی هم راه را میانبر می کند. جاده ی آسفالته یی که دیگران کشیده اند، ما را به جاهایی می برد که کِشنده های آن جاده می خواستند. اگر بخواهیم خودمان جاده بکشیم، گاهی جاده ی میانبُر می کشیم و راه میانبُر می زنیم. ما علت انحطاط خود را در آن افسون شدگی می دانیم. امروز ما از آن وضعیت بیرون آمده ایم. یکی از بزرگترین خدمات نظام جمهوری اسلامی – همان طور که گفتم – در زمینه های علم و فناوری این است که ما را به این باور رساند که می توانیم. امروز این باور وجود دارد و واقعاً ما می توانیم. ما در زمینه های اقتباس، قطعه سازی، مشابه سازی و در مدلهای فناورىِ امروز دنیا پیشرفتهای خیلی خوبی کرده ایم.۱۳۸۳/۱۲/۰۵
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اولاً هفتهی جهاد کشاورزی بر همهی شما کشاورزان عزیز، بلکه بر همهی ملت ایران مبارک باشد. دیدار با زحمتکشان عرصهی کشاورزی – با توجه به اهمیتی که این بخش برای امروز و فردای این کشور دارد – برای من دیدار بااهمیتی است. مطالب خوبی هم بیان شد؛ هم آنچه که این چهار برادر ما، کشاورزان نمونه، گفتند، مطالب شیرین و دلنشینی بود برای من، و انعکاس مجموعهی زیبایی بود از اعتماد به نفس، امید به آینده، تلاش بیوقفه و شجاعانه، در عین توکل به خداوند متعال؛ هم مطالبی که وزیر محترم ذکر کردند، کاملاً مطالب درستی است و نشاندهندهی این است که تشکیلاتِ مسؤول امر کشاورزی، با تدبیر و ملاحظهی جوانب گوناگونِ کار، انشاءاللَّه در صدد است که این مسألهی مهم را در کشور سر و سامان تازهیی بدهد. یک جمله به کشاورزان عرض میکنم، یک جمله به مدیران بخش کشاورزی.
حرف بنده به شما کشاورزان عزیز و به همهی کشاورزان سراسر کشور این است که کاری که شما بر عهده گرفتهاید، کار کوچکی نیست. همان کشاورزی که در یک نقطهی دوردستی از کشور فرض کنیم بر روی یک یا پنج هکتار زمین مشغول کار است، به سهم خود یکی از پایههای اساسی حیات این کشور را بالا میبرد. مواظب باشید کشاورزی تحقیر نشود؛ کشاورزی بسیار حایز اهمیت و دارای عزت است. ارزشی هم که در شرع مقدس اسلام شنیدهاید که برای قشر کشاورز بیان شده است، ناشی از اهمیت این کار است. شما چه میکنید؟ شما با استفاده از نعمت خدادادىِ زمین و آب، گنجینههای الهی را – که در ذرات هست، در خاک هست، به وسیلهی نور خورشید و عوامل طبیعی این گنجینهها بارور میشود – استخراج میکنید، تا انسانهایی که روی این زمین زندگی میکنند، زنده بمانند. اگر غذا نباشد، زندگی نیست؛ و شما غذای انسانها را تأمین میکنید؛ لذا عظمت و ارزش این کار یک ارزش طبیعی و شبیه ارزش ذاتی است. امروز کشور ما – که مورد سوءنیت و کینهورزی قلدرهای دنیاست؛ علت این کینهورزی هم این است که این کشور حاضر نیست زیر بار قلدری قلدرها برود – بیش از همیشه به امنیت غذایی احتیاج دارد، تا برای نانش، برای خوراک روزمرهاش، برای روغنش، برای گوشتش محتاج کشورهای دیگر نباشد؛ محتاج کسانی که میتوانند در مقابل این عطیه، شرف او را مطالبه کنند، نباشد؛ امنیت غذایی برای کشور ما خیلی مهم است. سال گذشته که اعلام شد کشور به خودکفایی در گندم رسیده است، به نظر من حقیقتاً یک عید بزرگ برای این کشور بود. بنده از کشاورزان، از مدیران بخش کشاورزی، از جوانان عالمی که در این کار کمک کردند، از اعماق دل متشکر شدم، مطمئناً ملت هم متشکر شد؛ این حادثهی بزرگی بود. مردان و جوانانی همت کردند که این کار بشود، و شد. ما همان کشوری هستیم که در دوران طاغوت، پایهی کشاورزی ما را متزلزل کردند، برای این که ما را وابسته کنند؛ برای این که بازار برای گندم خودشان و بقیهی محصولات کشاورزی دیگران – بیگانگان – درست کنند. با این افزایش جمعیت – امروز کشورمان بیش از دو برابر اول انقلاب جمعیت دارد – اگر بنا بود ما مثل آن روزِ آنها از نظر گندم محتاج بیگانگان باشیم، برای هر تن گندمی که به ما میدادند، یک منت سنگین، یک بار سنگینِ تحقیر بر روی دوش این ملت سوار میشد؛ هر وقت هم که مایل بودند، میتوانستند این را قطع کنند؛ اما ملت ما در گندم به خودکفایی رسید. عین همین قضیه باید در بقیهی محصولات مهم و اساسی غذایی به وجود بیاید؛ در برنج، در روغن، در گوشت، در لبنیات، که نیازهای کشور است. باید کشور به دیگران اصلاً محتاج نباشد و مردم کشور بدانند که شما قشر کشاورز و دامدار با غیرت خود، با ایمان خود، با همت خود، غذای آنها را تأمین میکنید و مردم محتاج این نیستند که از دیگران درخواست کنند؛ هم پول بدهند، هم منت بکشند، هم دایم تَه دلشان نگران باشد که اگر یک مشکلی به خاطر یک مسألهی سیاسی و غیره پیش آوردند، چه کنیم. کشاورز ایرانی برای ملت ایران امنیت غذایی را تأمین میکند؛ این، افتخار بزرگی است؛ قدر خودتان را بدانید. من این را عرض میکنم برای این که در سرتاسر کشور، جوانان مناطق کشاورزی که گاهی جاذبهی مشاغل دیگر آنها را به خود جذب میکند، بدانند که ارزش و کرامت و تأثیر این شغل از اکثر مشاغل دیگر، در زندگی جمعی ملتشان، بالاتر است و جای گسترش هم دارد.
امروز دیگر آن روزی نیست که یک کشاورز در طول سی، چهل سال همیشه روی یک قسمت از زمین کار کند و یک مشت گندم به دست بیاورد؛ نخیر، امروز فنون جدید، دانشهای جدید، تجربههای جدید وارد میدان شدهاند. شما میبینید که بازده متوسط چهار تن گندم را یک انسانِ باهمت، به یازده، دوازده تن در هکتار میرساند؛ همین کار در برنج، در زیتون و در کُلزا هم شده است. دیگر اینطور نیست که منطقه، منطقهی محدودی باشد. جوانها وارد بشوند، آموزشهای لازم را بگیرند؛ آنهایی که میتوانند، تحصیلات لازم را در زمینهی خاک، آب و مسائل گوناگون کشاورزی ببینند، بعد، به جان این سرزمین پُربرکت بیفتند و برکات الهی را از آن استخراج کنند؛ این کار ممکن است. دستگاههای دیگر هم البته باید کمک کنند. این، مطلبی بود که میخواستم به شما کشاورزها بگویم. کارتان بزرگ و مهم است؛ مهم در ابعاد ملی. اگر درست نگاه کنیم، با اهمیت نظام جمهوری اسلامی و این پرچم برافراشتهی اسلام در این سرزمین، کار شما در ابعاد بینالمللی مهم است. این کار را قدر بدانید و خدا را شکر کنید بر این که یک چنین توفیقی به شما ارزانی داشته است؛ روز به روز در این کار پیش بروید و جوانها، حداقل جوانهای همان خانوادهها و جوانهای دیگری که در این رشته تحصیل کرده و علاقه و شوق دارند، به خیل انبوه کشاورزان ما ملحق بشوند.
مسؤولان با این نگاه، با نگاهِ «حایز اهمیت»، باید به بخش کشاورزی نگاه کنند. بخش کشاورزی یک محور اصلی در ادارهی کشور است؛ و باید با این چشم در تنظیم معلومات دانشگاهی، در تخصیص بودجه، در گماشتن افراد کارآمد و توانا در رأس کارها، به آن نگاه کرد؛ باید امر کشاورزی را در کشور سبک نشمرند. البته صنعت هم مهم است و وقتی ما روی کشاورزی تکیه میکنیم، صنعت را نفی نمیکنیم؛ آن هم یک محور اساسی دیگری برای پیشرفت کشور است؛ اما جاذبههای گوناگون و زرق و برق و نام و نشان بخشهای دیگر، مبادا اهمیت این بخش بسیار مهم را تحتالشعاع قرار بدهد؛ شریان اصلی زندگی جامعه، در این بخش است و زندگی واقعی و ملموس جامعه – حیات اجتماعی – در این بخش، بیشتر معنا پیدا میکند؛ چون اینجا مسألهی غذا و مسألهی امنیت غذایی و مسألهی استقلال ناشی از امنیت غذایی و خودکفایی مطرح است؛ این نکتهی اول، که مسؤولان با این چشم به مسألهی کشاورزی نگاه کنند. این نگاه – همانطور که گفتیم – در دانشگاه، در بخشهای دانشگاهی مربوط به کشاورزی، در تنظیم درسها، در گرفتن دانشجو، در پرداختن به استاد، اثر میگذارد، تا بقیهی خدمات گوناگونی که دولت میتواند به کشاورزان بدهد؛ مانند آنچه که مربوط به بانکهاست، آنچه که مربوط به سازمان مدیریت و برنامهریزی است، آنچه که مربوط به خود وزارت جهاد کشاورزی است.
نکتهی دوم برای مسؤولان این است که در کار کشاورزی، همینطور که اسم شما جهاد کشاورزی است، جهادی حرکت کنید. ما از اول انقلاب، هر کار بزرگی که توانستهایم انجام بدهیم، به برکت اعتماد به نفس و بلندپروازی و کار جهادی بوده است. جوانانِ جهاد سازندگی آن روزی کارهای بزرگ را در این کشور شروع کردند که حتی آن کسانی که جلوی چشمشان این کارهای بزرگ انجام میگرفت، باور نمیکردند که جوان ایرانی قادر به این کارهاست. در دوران رژیم طاغوت، گندم را از امریکا میخریدند و سیلو را روسها برایشان میساختند؛ آنها سیلو را هم نمیتوانستند بسازند! باید روسها میآمدند؛ این صنعت در ایران نبود. در سالهای اول انقلاب، این جوانان جهاد دانشگاهی آمدند و گفتند امام دستور دادهاند مردم گندم بکارند؛ خوب، گندم سیلو لازم دارد؛ درِ خانهی چه کسی برویم، جز درِ خانهی همت و ابتکار خودمان؛ شروع کردند. افرادی میدیدند که این سیلو بالا میرود – البته در روز اول، با ظرفیت کم – اما باور نمیکردند! و امروز کشور ما یکی از کشورهای مطرح از لحاظ سیلوسازی در دنیاست؛ به برکت همین جوانها. کار جهادی، این است. در هر بخشی از بخشهای گوناگون صنعتی و فنی و علمی و تحقیقاتی که ما با روحیهی جهادی وارد شدیم، پیش رفتهایم. روحیهی جهادی یعنی چه؟ یعنی اعتقاد به این که «ما میتوانیم»؛ و کارِ بیوقفه و خستگیناپذیر و استفاده از همهی ظرفیت وجودی و ذهنی و اعتماد به جوانها. الان در همین بخش انرژی هستهیی که این همه دنیای استکبار را سراسیمه کرده، اکثر کسانی که در آنجا مشغول کار هستند، جوانهای تحصیلکردهاند؛ صدها جوانِ کمسال و تحصیلکرده، این چرخ را میچرخانند و این عزت را برای کشور پدید آوردهاند. در همهی بخشها همینطور است. به نیروهای بااستعداد، چه از جوانها باشند و چه از انسانهای با تجربه، اعتماد کنند. اعتماد به این افراد و توکل به خدای متعال و اخلاص نیت برای خدا، اساس کار است. جهاد کشاورزی باید در معنای حقیقی کلمه، برای مسائل کشاورزی کشور و دامداری و بقیهی کارهایی که برعهدهی این وزارت است، جهادی عمل کند.۱۳۸۴/۱۰/۱۴
در همان اوائل دههی 60، وقتی بازگشائی دانشگاهها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایهی افتخار، جهاد دانشگاهی است.۱۳۸۷/۰۹/۲۴
اولین گروه عمرانی از سوی شورای انقلاب – قبل از تشکیل جهاد سازندگی – به کردستان آمد. آن زمان مرحوم شهید بهشتی (رضوان الله علیه) که رئیس شورای انقلاب بود، یک گروهی را برای عمران منطقهی کردستان فرستاد؛ هنوز جهاد سازندگی هم تشکیل نشده بود.۱۳۸۸/۰۲/۲۲
خب، یک جمله عرض کنیم در مورد این حرکت عظیم بسیج سازندگی و اردوهای هجرت که به طور رسمی، ده سال است آغاز شده. البته این را من باید اقرار کنم که این کار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهای دانشجو و دانشآموز در بخشهای مختلف، این حرکت را شروع کردند؛ در سال 79 گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر شد به اینکه پیام بسیج سازندگی به قاطبهی جوانان کشور داده شود. یعنی این یک حرکت خودجوش مردمی است؛ درست مثل جهاد سازندگی در آغاز انقلاب. جهاد سازندگی هم همین جور بود؛ اول، خود جوانها شروع کردند، خودشان رفتند توی روستاها مشغول خدمتگزاری شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حرکت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگی تشویق کرد. کار مردم، الهامبخشِ اقدام مدیران و مسئولان است.۱۳۸۹/۰۶/۳۱






